تاریخچه  و هدف از نگارش اعتقادنامۀ رسولان

این اعتقاد وجود داشت و این فکر حاکم بود که اعتقادنامۀ رسولان در قرن اول و توسط دوازده رسول نوشته شده است. حتی گفته می‌شد که هر رسول یکی از دوازده بیانیۀ متمایز کلامی و الاهیاتی آن را نوشته است. با این وجود، تقریبا هیچ مدرکی وجود ندارد که تصدیق کند چنین واقعه‌ای اتفاق افتاده باشد. و یا اینکه هر یک از رسولان به طور مستقیم در فرایند نگارش اعتقادنامه شرکت داشته است. اما اگر رسولان اعتقادنامه را ننوشته‌اند، پس چه کسی آن را نوشته است؟
در متون مسیحیان اولیه، فهرست بسیاری از آموزه‌های اساسی وجود دارند که شباهت بسیاری به اعتقادنامۀ رسولان دارند. از یک سو،‌ اصول ایمانی هستند که جزئیات بنیادین اعتقادات را بیان می‌کنند. نوشته‌های پدران کلیسای اولیه نشان می‌دهند که اصول ایمان خلاصۀ عادات و عقاید کلیساهایی هستند که آنها را تولید کردند. برای مثال، اُریجن در آغاز اثر خود تحت عنوان «در باب اصول اولیه» (On First Principles) به بیان اصول ایمان می‌پردازد. آیرنیوس نیز اصول ایمان را در کتاب‌ اول، فصل ۱۰  از اثر خود تحت عنوان «بر علیه بدعت‌ها» گنجانده است. اصول ایمان یا مطالبی اینچنینی به جهت حفظ و پاسداری از تعالیم کلیسا به کار می‌روند؛ همچنین به جهت تعلیم ایمانداران به خصوص راهبران، مورد استفاده قرار می‌گیرند. اغلب این اصول در جماعت‌های مختلف کمی متفاوت‌اند. اما به طور کلی، همۀ آنها شامل تاییداتی بر آموزه‌های مهم، تعالیم اخلاقی و سُنت‌ها هستند.
از سوی دیگر، برخی از فهرست‌های آموزه‌های کهن در قالب اعتقادنامه‌ها ارائه می‌شوند. اینها فهرست‌های کوتاهی بودند که بخش‌های آموزه‌ای قانون ایمان کلیسا را به ویژه دربارۀ مهم‌ترین اعتقادات خلاصه می‌کنند. این بیانات اغلب در موقعیت‌های نیایشی، به ویژه در مراسمی چون تعمید قرائت می‌شدند. در قرن اول و دوم‌، ممکن بود که هر جماعت محلی اعتقادنامۀ خاص خود را داشته باشد و یا شیوۀ خلاصه‌سازی حقایق اساسی کتاب‌مقدسی در هر کلیسایی کمی متفاوت بوده باشد. اما در قرن سوم یا چهارم، برخی از اعتقادنامه‌ها اهمیت و شهرت بیشتری پیدا کردند و همین باعث شد تا در کلیساهای متعددی مورد استفاده قرار بگیرند .
یک اعتقادنامۀ باستانی که به این روش برجسته شده بود، اعتقادنامه‌ای از کلیسای در روم بود که غالبا به نام «اعتقادنامۀ رومی» نامیده می‌شد. این اعتقادنامه به اعتقادنامۀ رسولان بسیار شباهت دارد و بسیاری از محققان بر این باورند که اعتقادنامۀ رسولان نسخۀ جدیدتر اعتقادنامۀ روم بوده است.
اما بدون در نظر گرفتن ریشه‌های دقیق آن، آنچه که فراتر از یک سوال صرف، به نظر می‌آید، این است که چرا در نهایت از اعتقادنامۀ رسولان، به ویژه در کلیساهای غربی، استفادۀ گسترده به عمل آمد؟ در طول قرون اولیه، جمله‌بندی به کار رفته در متون نوشتاری، از کلیسایی به کلیسایی دیگر، تا حدودی متفاوت بود. اما در قرن هشتم، جمله‌بندی عموما به شکل معیاری درآمد که امروزه می‌شناسیم و استفاده می‌کنیم.
با این درک ذهنی از بسط تاریخیِ اعتقادنامه، باید به هدفی بپردازیم که در پسِ پیدایش و استفاده از اعتقادنامۀ رسولان وجود داشت.

هدف 
در روزگار ما، بسیاری از مسیحیان نسبت به اعتقادنامه‌ها شک و ابهام دارند، و درک این مسئله برای‌شان دشوار است. اگرچه عدۀ کمی از مردم، صریح و بی‌پرده ادعا می‌کنند که یک اعتقادنامه از اعتبار و اقتداری یکسان با کتاب‌مقدس برخوردار است، اما گاهی اوقات مسیحیانی با حسن‌نیت، نسبت به اعتقادنامه‌ای خاص طوری برخورد می‌کنند که گویی از اعتباری برابر با کتاب‌مقدس برخودار است. اما تاکنون، چه در عمل و چه در نظر، هیچ اعتقادنامه‌ای تا به این سطح از اعتبار، ارتقاء نیافته است و هرگز برابر با کتاب‌مقدس در نظر گرفته نشده است.
کتاب‌مقدس تنها مرجع الهامی و قانون و معیار خطاناپذیر، برای ایمان و عمل است. اعتقادنامه‌ها در سوی دیگر، ابزارهای آموزشی‌ خطاپذیری هستند که درک ما از کتاب‌مقدس را خلاصه می‌کنند. همانطور که خواهیم دید، اعتقادنامۀ رسولان به وجود آمد که به مسیحیان کمک کند تا تعالیم درست کتاب‌مقدس را فرا بگیرند و در آنها درست و ثابت قدم باقی بمانند.  
هدف اعتقادنامۀ رسولان را در سه مرحله بررسی خواهیم کرد. نخست، کتاب‌مقدس را به عنوان مرجع اصلی آموزۀ صحیح مد نظر قرار خواهیم داد. دوم،‌ آموزه‌های سنتی کلیسا را به عنوان تصدیقی بر کتاب‌مقدس در نظر خواهیم گرفت. و سوم، خواهیم دید که اعتقادنامۀ رسولان قصد دارد درک و فهم سنتی کلیسا از کتاب‌مقدس را خلاصه کند.  بیایید با این واقعیت آغاز کنیم که مسیحیان سرسپرده همیشه کتاب‌مقدس را به عنوان زیربنای آموزه‌های تعلیمی مورد تایید قرار داده‌اند. 

کتاب‌مقدس
به سخنان اُریجن، یکی از پدران کلیسای اولیه توجه کنید که در مقدمۀ کتاب خود تحت عنوان «در باب اصول اولیه» در اوایل قرن سوم نوشته شده است:

همۀ کسانی که ایمان دارند... آن علمی که آدمی را به زندگی خوب و شادمان سوق می‌دهد را تنها از منبع سخنان و تعالیم مسیح استخراج می‌نمایند. و منظور از سخنان مسیح، تنها به این معنی نیست که شامل سخنانی باشد که مربوط به تجسم و زندگی زمینی او باشد... چرا که قبل از آن زمان، مسیح، کلمۀ خدا،‌ در زمان موسی و انبیا سخن می‌گفت... علاوه بر این... او بعد از صعود به آسمان به واسطة رسولانش سخن گفت.

اُریجن چنین تعلیم می‌داد که کتاب‌مقدس در تمام بخش‌هایش سخنان مسیح و منبع همة آموزه‌های درست است.
 به سخنان اسقف هیپوتیلوس گوش دهید که در اوایل قرن سوم می‌زیست؛ او در بخش نهم از اثر خود تحت عنوان علیه بدعت نوئتوس چنین می‌نویسد:  

ای برادران، تنها یک خدا وجود دارد، که شناخت او تنها از طریق کتاب‌مقدس مُیسر است، و نه از هیچ منبع دیگر!

کلیسای اولیه بر این اعتقاد بود که کُل کتاب‌مقدس کلام مسیح است که توسط رسولان به ایماندارن ارائه شده است. در همین ارتباط، آنها مفهومی را تایید می‌کردند که الاهیدانان آن را سولا اسکریپتورا (sola Scriptura) یا فقط کتاب‌مقدس می‌نامند. این دیدگاه مُشتمل بر این اعتقاد است که کتاب‌مقدس تنها منبع خطاناپذیر قانون ایمان و تنها مبنع و حکم نهایی در هر مناقشۀ الاهیاتی است. 
نمونه‌ای آشکار در این رابطه، نوشته‌های باسیل است که در 370 میلادی به عنوان اسقف شهر اسکندریه انتخاب شده بود. باسیل یکی از مدافعین قدرتمند سُنت‌ها و یا آداب و رسوم کلیسا بود، که اغلب در اعتقادات او چنین ابراز می‌شود که این سُنت‌ها به رسولان مسیح باز می‌گردد. با این وجود، زمانی که سوالی مهم در مورد اصالت این سُنت‌ها مطرح می‌شود، او تنها به کتاب‌مقدس به عنوان مرجع نهایی رجوع می‌کند. به سخنان باسیل که در نامۀ 189 خود، خطاب به یوستاتیوس پزشک (Eustathius) نوشته، توجه کنید:

اجازه دهید خدایی که الهام‌بخش کتاب‌مقدس بوده است، میان ما تصمیم بگیرد. و آموزۀ هر کدام که در هماهنگی با کلام خدا یافت شود، به نفع آن رأی بر حقیقت داده شود.

در اینجا باسیل اعتراف کرد که برخی از کلیساها مجموعه‌ای از ایده‌های مرسوم را در اصول ایمانی خود گنجانده و مورد تایید قرار می‌دادند؛ در حالی که کلیساهای دیگر آداب و رسوم متناقضی را اتخاذ کرده بودند. بنابراین، او به کتاب‌مقدس به عنوان بالاترین مرجع معتبر برای حل و فصل این موضوع رجوع کرد.
کلیسای اولیه بر کتاب‌مقدس به عنوان پایه‌ای برای همۀ آموزه‌های خود، به شدت اتکا می‌کرد. اما با این وجود، ایمانداران هنوز هم وابسته به آموزه‌های سنتی کلیسا بودند تا آموزه‌های کتاب‌مقدس را بتوانند خلاصه کرده و حفظ کنند. 

تعالیم  سنتی

اکنون، منطقی است که بپرسیم چرا کلیسا احساس الزام می‌کرد تا آموزه‌های سنتی خود را حفظ کند. آیا کافی نبود فقط به حفظ کتاب‌مقدس پرداخت و اجازه داد کتاب‌مقدس، خودش صحبت و از خودش دفاع کند؟
معلمان کذبه مشکلات زیادی در کلیسا به وجود آوردند. برخی حتی جوانب مرکزی خودِ انجیل را نیز انکار کردند. راهبران خداترس مسیحی، در پاسخ به این شرایط خلاصه‌های کوتاهی از تعالیم مرکزی کلام خدا درست کردند تا همۀ مسیحیان محتوای اساسی ایمان را بدانند و تایید کنند. گوش کنید که اُریجن چطور این مشکل را در بخش دیگری از مقدمة اثر خود به نام «در باب اصول اولیه» توصیف کرد:

بسیاری هستند که فکر می‌کنند عقاید مسیح را دارند، و در عین حال برخی از همین افراد متفاوت از پیشینیان خود می‌اندیشند، با این حال، آنچه به عنوان تعلیم کلیسا شناخته می‌شود به طور منظم از رسولان منتقل گشته و باقی مانده و تا به امروز در کلیساها جاری است؛ این اصول تعلیمی که هنوز هم حفظ شده، به تنهایی به عنوان معیار حقیقت پذیرفته شده و در هیچ جنبه‌ای از سنت کلیسا و رسولان متفاوت نیست.

توجه کنید که در اینجا اُریجن چه می‌گوید. او نمی‌گوید که تعلیم کلیسا مصون از خطاست، یا اینکه همیشه کامل است. بلکه می‌گوید که تعلیم کلیسا باید به عنوان حقیقت پذیرفته شود، به دلیل اینکه به طور منظم از رسولان منتقل شده و باقی مانده و تا به آن روزگار در کلیساها جاری بوده است. به عبارت دیگر، در روزگار اُریجن، تعلیم کلیسا هنوز هم خلاصۀ دقیقی از سخنان مسیح در کتاب‌مقدس بود. و به همین دلیل، کلیسا در زمانۀ خود قادر بود از آن به عنوان «معیار ایمان» یا «معیاری» برای مَحک آموزه‌ها استفاده کند. اما بالاترین منبع نهایی و قابل استناد، عهد جدید محسوب می‌شد نه تعلیم کلیسای معاصر آن زمان.
ممکن است بتوانیم این ایده را به شکل زنجیره‌ای ساخته شده از چند رشته، بهتر نشان دهیم. کلیسای اولیه بر آن بود که به تعالیم مسیح به طور استوار تکیه کند؛ این خصوصیت را می‌توان در کتاب‌مقدس یافت. همین مسئله باعث می‌شود مسیح اولین رشتۀ زنجیره شود. رسولان با مسیح تماس مستقیم داشتند، و به طور مستقیم توسط او تعلیم داده شدند. بنابراین، آموزه‌های آنها رشتة دوم اتصال در زنجیره محسوب می‌شوند. سپس رسولان شناخت و دانش خود از مسیحِ کتاب‌مقدس را حفظ کردند که این کتاب‌مقدس را به رشتۀ سوم اتصال در زنجیره تبدیل می‌کند. هر یک از این سه رشته اتصال کامل و مصون از خطا بود، چرا که زیر نظر روح‌القدس به انجام رسید. 
اما رشتۀ اتصال چهارم، یعنی آموزه‌های سنتی کلیسا، متفاوت بودند. انتقال این آداب و رسوم مصون از خطا نبود. روح‌القدس تضمین نکرد که آنها از خطا دور نگاه داشته خواهند شد. در واقع، همانطور که دیدیم، آداب و رسوم برخی از کلیساها با آداب و رسوم دیگر کلیساها در تضاد بود.
برخی از این تعالیم که به مسائل جزئی عملی مرتبط هستند، در کتاب‌مقدس به طور مستقیم مطرح نشده‌اند. اما ‌سنت‌های دیگری وجود دارند که خلاصۀ مفاهیم اصلی کتاب‌مقدس را ارائه می‌دهند؛ به ویژه در ارتباط با اصول اصلی ایمان، مانند آنهایی که در اعتقادنامۀ رسولان ذکر شده‌‌اند. 
هنگامی که نوبت به این باورهای مرکزی می‌رسد، سنت‌ها توسط بسیاری راهبران کلیسایی در جاهای مختلف و در طول اعصار تایید شده‌اند. علاوه بر این، آنها را می‌توان با رجوع مستقیم به کتاب‌مقدس مورد تایید قرار داد. به همین دلیل اُریجن در تبیین آموزه‌های سُنتی کلیسا به عنوان قاعده و اصول ایمان، اطمینان داشت.
با این وجود، این ارتباط نیز مصون از خطا نبود. همیشه این امکان وجود داشت که کلیساها، یا شوراهای آن و یا مسیحیان مرتکب خطا شوند. به سخنان سایپریان، اسقف کارتاژ در قرن سوم گوش کنید، که در رسالۀ 73 خود در پاسخ به آموزه‌های ارائه شده توسط استیفان،‌ اسقف روم نوشت:

نباید مرسوم شود که از حاکمیت و رواج حقیقت و راستی ممانعت به عمل آید، چنانکه در میان برخی این مُعضل رخنه کرده است؛ اتکا به آداب و رسومی که از حقیقت و راستی  به دور باشند، خطایی قدیمی است. 

منظور سایپریان این بود که برخی از دیدگاه‌ها و عادات باستانی مسیحی واقعا ریشه در حقایقی نداشت که  از رسولان به آنان واگذار شده بود. در عوض، «خطایی قدیمی» محسوب می‌شدند؛  اشتباهاتی که مدت‌ها پیش به کلیسا رخنه کرده بودند. در واقع، این ماجرا دقیقا بر اساس مشکل خطاپذیری انسان پدید آمده بود. به همین جهت برای کلیسا مهم بود که قوانین مربوط به ایمان را در شکل نوشتاری در بیاورد. اُریجن و دیگر پدران کلیسای اولیه اصول ایمان کلیسا را به نگارش درآوردند تا اطمینان حاصل کنند که مسیحیان در سراسر جهان قادر خواهند بود آموزه‌های خود را با تعالیم سنتی مقایسه کنند. شوراهای کلیسایی نیز آموزۀ تعالیم سنتی را ثبت کردند؛ طوری که بتوانند قضاوت خود را به اطلاع همۀ مسیحیان در مکان‌ها و زمان‌های مختلف برسانند.
در تمام موارد،‌ هدف از حفظ آموزه‌های سنتی این بود که اطمینان حاصل شود که کلیسا از مفهوم اصلی کتاب‌مقدس منحرف نشود، تا ایمانداران به درستی تعالیم رسولان را درک کرده و تا سخنان مسیح را نیز به شکلی درست درک و زندگی کنند.

باسیل در کتاب خود تحت عنوان «در باب روح‌القدس» که در سال 374 میلادی نوشته شده، اینطور می‌نویسد:

ما نیز همان را می‌گوییم که پدران ما گفتند... اما ما تنها بر این اعتقاد که این واقعیت برگرفته از سنت پدران است، اتکا نمی‌کنیم. بلکه اتکای ما بیشتر بر این اساس است که عقاید ما  برگرفته از مضمون کتاب‌مقدس است.
    
حال باید خاطر نشان کرد که کلیسای اولیه در حراست از آموزه‌های سنتی خود، نگرانی زیادی در موارد جزئی آموزه‌ها نداشت. آنها بیشتر بر باورها و عملکردهای اساسی و اصلی متمرکز شده بودند. این خصوصیت از استدلالات آن که در نوشته‌های‌شان آمده، و همچنین از نوع نگارش اصول ایمانی آنها، روشن و نمایان است. 
به عنوان مثال، مسیحیان کلیسای اولیه علیه دوستیست‌هایی نوشتند که جنبۀ انسانی مسیح را تکذیب می‌کردند، و علیه ناستیک‌ها نوشتند که معتقد بودند خدای عهد عتیق شریر بود که اجازه داد تمام انواع گناهان جسمانی به انجام برسند. آنها علیه بسیاری دیگر از آموزه‌های نادرست که اصول اساسی کتاب‌مقدس را به چالش می‌کشیدند، مطالب بسیاری ‌نوشتند.


متن اعتقادنامۀ رسولان

من به خدای پدر، قادر مطلق،
 خالق آسمان و زمین ایمان دارم. 
من ایمان دارم به پسر یگانة او، خداوندمان عیسای مسیح، 
که  از طریق روح‌القدس در مریم باکره لقاح یافت
 و تحت حکومت پنتیوس پیلاتوس رنج کشید،
 مصلوب شد، جان داد و مدفون شد؛ 
به عالم اسفل پایین رفت. 
روز سوم از مردگان قیام کرد.
 به آسمان بالا رفت 
و در دست راست خدای پدر قادر مطلق نشست. 
او از آنجا خواهد آمد تا مردگان و زندگان را داوری کند.
من به روح‌القدس، 
کلیسای جامع مقدس، 
مشارکت مقدسین، 
آمرزش گناهان،
 قیام مردگان
 و حیات جاودانی ایمان دارم. آمین.  

برگرفته از مجموعه دروس اعتقادنامۀ رسولان 
#سازمان خدمات مسیحی هزارۀ سوم